<a href="http://axgig.com/"><img src="http://axgig.com/images/70577280198638239146.jpg" border="0" alt="عکس گیگ | آپلود عکس رایگان" /></a>
ناز ِ مُژگون ِ قشنگت
مِهربون ای مادرِ من
چه شب هایی که با عشقت نهادم سر به بالین
به عشقت سجده کردم پیش پای دین و آیین
چه شب هایی زعشقت گریه کردم گریه کردم
بغل کردم به جایت گریه هایم را نمادین
چه شب هایی درون چشم من آتش فشان بود
به جز آتش ندیدم در نگاهم شعله آذین
همان آتش که از عشقت به جانم شعله ها زد
بسوزاندم بسوزاندم مرا از خشم و از کین
چه شب هایی قدم هایت شمردم توی قلبم
تو می گفتی قدم هایت به قلبش پا نذارین ...
دلم تنگه مثه ابرای تیره توی حسی مثه زندون اسیره
تو از احساس من چیزی نمی دونی که داری بیخودی منو می رنجونی
یه امشب جای من باش جای اونی که چشماش به در خشک شد ولی عشقش نیومد
یه امشب همسفر باش مثه من در به در باش جای اون که به دنیا پشت پا زد
باید کاری کنی آروم بگیرم باد یک لحظه دستاتو بگیرم
باید برگردی امشب باز به این خونه باید این لحظه ها یادت بمونه
یه امشب مال من باش مال مردی که دستاش به جز دست تو همراهی نداره
بذار یادت بیارم چه جوری بی قرارم دل من غیر تو راهی نداره
من از تو یاد گرفتم تمام زندگی رو
حالا با کی بگم این قصه ی وابستگیمو
رو دوش کی بذارم یه دنیا خستگیمو
باید کاری کنی تو که باز مثل قدیما
بهم خیره بشن چشمای خیس و اشکی ما
همین امشب که تنهام باید برگردی اینجا
باید کاری کنی آروم بگیرم باد یک لحظه دستاتو بگیرم
باید برگردی امشب باز به این خونه باید این لحظه ها یادت بمونه
یه امشب مال من باش مال مردی که دستاش به جز دست تو همراهی نداره
بذار یادت بیارم چه جوری بی قرارم دل من غیر تو راهی نداره
آهنگساز : مرتضی پاشایی / تنظیم کننده : مرتضی پاشایی / شاعر : مهرزاد امیر خانی
با تشکر از امیر مدیر محترم وبلاگ http://a-serious.blogfa.com
هیچ ، تنها و غریبی
طاقت غربت چشماتو نداره
هر چی دریا رو زمینه
قد چشمات نمی تونه ابر بارونی بیاره
وقتی دلگیری و تنها غربت تمام دنیا
از دریچه ی قشنگه چشم روشنت می باره
نمی تونم غریبه باشم توی آیینه ی چشمات
تو بذار که من بسوزم مثل شمعی توی شبهات
توی این غروب دلگیر جدایی
توی غربتی که همرنگ چشاته
همیشه غبار اندوه روی گلبرگ لباته
حرفی داری روی لبهات ، اگه آهه سینه سوزه
اگه حرفی از غریبی ، اگه گرمای تموزه
تو بگو به این شکسته ، قصه های بی کسی تو
اضطراب و نگرانی ، حرفای دلواپسی تو
نمی تونم غریبه باشم توی آیینه ی چشمات
تو بذار که من بسوزم مثل شمعی توی شبهات
نمی تونم ، نمی تونم ...