یه خاطره از فردا

یه خاطره از فردا

اگه شما هم در این مهمانی شرکت کردید من رو هم دعا کنید، فقط یادمون باشه صاحب خونه رو اذیت نکنیم
یه خاطره از فردا

یه خاطره از فردا

اگه شما هم در این مهمانی شرکت کردید من رو هم دعا کنید، فقط یادمون باشه صاحب خونه رو اذیت نکنیم

اللهم اجعل محیای محیای من

دنیای من آقای من

اللهم اجعل محیای محیای من

من برای تو گریه میکنم تو برای من

آقای من

..........................................................................

سامون بده

لیلای من یک خبری به مجنون بده

من که مردم کرب و بلاتو نشون بده

سامون بده

...............................................................................

میگم عاشقم

اما خودم بهتر میدونم که نالایقم

کدوم عاشقی!!!! من که همیشه برای تو آینیه دقم

کجا عاشقم!؟

.................................................................................

دوا بده

درد بده

هر چی دارم ازم بگیر به من یه کربلا بده

 

  

 

التماس دعا

بزن بر طبل بی عاری ، همای

بزن بر طبل بی عاری
بزن بر طبل بی عاری
که یاران خفته در خوابند و طی شد عمرِ بیداری

نه در میخانه ها مستی
نه بر جا مانده هشیاری
بزن بر طبل بی عاری
بزن بر طبل بی عاری

هزاران دشنه،
جایِ تیشه در دستان فرهاد است
برو شیرین ، برو شیرین
که در اینجا ندارد عشق بازاری ...
بزن بر طبل بی عاری
بزن بر طبل بی عاری
خداوندا ! خداوندا ! هزاران وعده میدادی
که از ره می رسد یاری
چرا پس بر نمیدارد
کسی از دوش ما باری؟!!!

آرزو احسان خواجه امیری

تو رو آرزو نکردم
ته تنهایی جاده
آخه حتی آرزوتم
واسه من خیلی زیاده

تو رو آرزو نکردم
این یعنی نهایت درد
خیلی چیزا هست تو رویا
که نمیشه آرزو کرد

تو رو تا یادمه از دور
از همین پنجره دیدم
بس که فاصله گرفتی
به پرستشت رسیدم

من گذشتم از شبی که
تو رو تو خونم ببینم
راضیم به این که گاهی
تو رو میتونم ببینم

نه امیدی به سفر نیست
از همین فاصله برگرد
خیلی از فاصله ها رو
با سفر نمیشه پر کرد

عمری پای تو نشستم
که منو حالا ببینی
تو مثل کوهی که باید
منو از بالا ببینی 

 

با تشکر از سایت 

www.pat-o-mat.com/

تو حلقم

اون مود خوب و بوی عود و دود و دی وی دی وودی آلنت تو حلقم

اون موزیک ملو ولب جلو پوست هولو سینه ی سیلیکونیت تو حلقم

این شب و شام و ربدشامبر وشعر شاملو شراب و جامت تو حقلم

اون سوشی و گوشی و موشی عروسکت و ماشینی که توشی تو حلقم

اون سی دی بتهوون و نقاشیت با پهنو/ اون رقص مدرن و راه رفتن مث یه فشنو

اون لهجه ی خارجی و کتابای نخونده/ اون ددی و مامی گفتنت تو حلقم

اون سفر خارجه رفتنت تو حلقم / اون پایین شهرو ندیدنت تو حلقم

اون رو همه چی چشم بستنت تو حلقم

از رفاقتت با همه ی آدم معروفا و/ از عکسات تو دبی ،مالزی با ککتل و مایو

از بطری بازی روشنفکری و سوییچ پارتی/ از شعر سپید ناشی از اسید و ال اس تی

از چندشت از آغاسی و جواد یساری/ از حس گرفتن سگیت با صدای پاواروتی

از پیانوی خاک خوردت توی خونه/ از گیتار آویزون توی آشپزخونه

از کلاس مدیتیشن و لاس خشکه تو یوگا/ از انزجارت از شاهین و شعر بگا مگا

از دهن کجیت به گیلک و ترک و کردستانی/ تو یکی ایرانی هستی بقیه شهرستانی

تو بیف استروگانف می خوری من کله پاچه/ لب گرفتن تو بوسه،واسه ما همون ماچه

من قاطی خلقی ام که فقیر و آس و پاسه/ من صدای دهاتم این خودش واسم کلاسه

صدای من صدا نیست این صور استفراغ/ نه مرثیه نه ناله غم غربت باغه

تو کوری نمی بینی چقد سنگینه این بار/ یه روزی کم میارم میگم خدانگه دار

ماهی سیاه کوچولو

از خواب پاشدم امروز چشمای بستَت رو دیدمماهی سیاه کوچولو تنگ شکستتو دیدم
دیدم همین که میخونم تاریخ تشنگیهاتو دریاچه های خشکیده خون گریه میکنن با تو
اخبار داغ رو میخونم هر چند خوب میدونم داغی که رو ارس مونده این کوه سختو لرزونده
نه شعر آذری گفتم،نه خون آذری دارم نصبت به مردمت اما حس برادری دارم
رنجور آذربایجان معصوم آذربایجان مغرور آذربایجان  مغبون آذربایجان 
 
حسین صفا


هست و نیست

هست و نیست 

 

چشم به فقل قفسی هست و نیست                مژده ی فریادرسی هست و نیست

می رسد و می گذرد زندگی                               آه گه هر دم نفسی هست و نیست

حسرت آزادی ام از بند عشق                               اول و آخر هوسی هست و نیست

مرده اک و باز نفس میکشم                         بی تو در این خانه کسی هست و نیست

کیست که چون من به تو دل بسته است      مثل من ای دوست،بسی هست و نیست 

 

فاضل نظری

  

 

چـــی تـــــــــو چشــــاته که تـــورو اینقـــدر عـــــــزیز میکنــــــه

ایـــن فاصلـــــه داره منـــــــو بــــی تــــو مریض میکنـــه

این که نگـــــات نمیکنــــم یعنی گـــرفتار تــــــــوام

رفتن همه ولی نترس من که طرفدار توام

هرچی ســرم شلــــوغ شد رو قلــــب مــــــن اثـــــــر نذاشت

بــــدون تــــــو دنیای مــــــن انگـــار تماشاگـــــر نداشت

منــــــو نمیشه حــدس زد با این غـــــــرور لعنتـــی

هیج وقت نخواستم ببینیم تو لحظه ناراحتیم

میخواستــــــــــم نبخشمت یکـــــی ازت تعـــــــریف کــــــــــرد

دیــــــدن تنهایــــی تـــــــــو منــــــــو بلاتکلیف کـــــــرد

بیا و معذرت بخواه از جشنــــی که خــراب شــــد

از اون که واسه انتقامم از تو انتخاب شــــــــد

هرچی سرم شلــــــوغ شـــــد رو قلب مـــــــــن اثـــر نذاشت

بدوت تــــــو دنیای مـــــــن انگـــــار تماشاگـــــــر نداشــت

منــــــــــو نمیشه حدس زد با این غــــــــرور لعنتی

 هیج وقت نخواستم ببینیم تو لحظه ناراحتیم

 

با تشکر از رضا

وصف حال دختران

هر چند قدیمیه ولی جالبه

دختـری با مادرش در رختخواب

درد و دل می کرد با چشمی پر ز آب

گفت مادر، حالم اصلا ً خوب نیست
زندگی از بهر من مطلوب نیست

گو چه خاکی را بریزم بر سرم
روی دستت باد کردم مادرم

سن من از 26 افزون شده
دل میان سینه غرق خون شده

هیچکس مجنون این لیلی نشد
شوهری از بهر من پیدا نشد

غم میان سینه شد انباشته
بوی ترشی خانه را برداشته

مادرش چون حرف دختر را شنفت
خنده بر لب آمدش آهسته گفت

دخترم بخت تو هم وا می شود
غنچه ی عشقت شکوفا می شود

غصه ها را از وجودت دور کن
این همه شوهر یکی را تور کن

گفت دختر، مادر محبوب من
ای رفیق مهربان و خوب من

گفته ام با دوستانم بارها
من بدم می آید از این کارها

در خیابان یا میان کوچه ها
سر به زیر و با وقارم هر کجا

کی نگاهی می کنم بر یک پسر
مغز یابو خورده ام یا مغز خر؟

غیر از آن روزی که گشتم همسفر
با سعید و یاسر و ایضا ً صفر

با سه تا شان رفته بودیم سینما
بگذریم از ما بقیه ماجرا

یک سری، هم صحبت یاسر شدم
او خرم کرد، آخرش عاشق شدم

یک دو ماهی یار من بود و پرید
قلب من از عشق او خیری ندید

مصطفای حاج قلی اصغر شله
یک زمانی عاشق من شد بله

بعد هوتن یار من فرهاد بود
البته وسواسی و حساس بود

بعد از این وسواسی پر ادعا
شد رفیقم خان داداش المیرا

بعد او هم عاشق مانی شدم
بعد مانی عاشق هانی شدم

بعد هانی عاشق نادر شدم
بعد نادر عاشق ناصر شدم

مادرش آمد میان حرف او
گفت: ساکت شو دگر ای فتنه جو

گرچه من هم در زمان دختری
روز و شب بودم به فکر شوهری

لیک جز آنکه تو را باشد یک پدر
دل نمی دادم به هر کس این قدر

خاک عالم بر سرت، خیلی بدی
واقعا ً که پــوز مـــادر را زدی!

تو از سلاله لیلی من از تبار مجنون

 

چرا ز هم بگریزیم ، راهمان که یکی است

سکوتمان،غممان ، اشک وآهمان که یکی است

چرا ز هم بگریزیم؟ دست کم یک عمر

مسیر میکده و خانقاهمان که یکی است

تو گر سپیدی روزی و من سیاهی شب

هنوز گردش خورشید و ماهمان که یکی است

تو از سلاله لیلی من از تبار جنون

اگر نه مثل همیم اشتباهمان که یکی است

من وتو هردو به دیوار و مرز معترضیم

چرا دو تودهء آتش ؟ گناهمان که یکی است

اگر چه رابطه هامان کمی کدر شده است

چه باک؟ حرف وحدیث نگاهمان که یکی است

 

 

 

 

و بازهم تشکر میکنم از مدیر محترم وبلاگ http://taranomeno.blogsky.com

کمی خرد و خمیرم

چیزیم نیست کمی خرد و خمیرم فقط همین

کم مانده است بی تو بمیرم فقط همین

از هرچه بود و نیست گذشتم ولی هنوز

در مرز چشمهای تو گیرم فقط همین

با دیدنت زبان دلم بند آمده است

عاشق شدم که لال نمیرم فقط همین

 

با تشکر فراوان از مدیر محترم وبلاگ http://taranomeno.blogsky.com/