قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان
آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند " چه کس مرده است؟ "
چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .
قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل
کرده ام .
یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته، یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده
،یکی ذوق می کند که ترابا طلا نوشته ، یکی به خود می بالد که ترا در کوچک
ترین قطع ممکن منتشر کرده و … آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم ؟
قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و ترا می شنوند ، آن
چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند .. اگر
چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ” احسنت …! ” گویی
مسابقه نفس است …
قرآن ! من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره
صفحه ،
خواندن تو آز آخر به اول ،یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا
حفظ کرده اند ، حفظ کنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند .
خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .*آنان که وقتی ترا می خوانند چنان
حظ می کنند ، گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن
کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم
*
* قرآن را سال هاست که به آتش کشیده ایم...*
دکتر علی شریعتی،بزرگ مردی که هیچکس در زمانش چشمی برای بزرگی او نداشت
مطلب امیر مسجدی
همون امیر خودمون
1) رژه از سمت راست جایگاه انجام میشود.
2) رژه از سمت چپ جایگاه انجام میشود.
3) رژه از مستقیم و در دوردست انجام میشود.
4) عینک نفر وسط یک شیشه دارد.
5) نفر سمت چپ در حال اقامه و اذان است.
6) سه نفر در حال سنگ قیچی کاغذ هستند.
7) سه نفر در حال " هرکی تک بیاره ... " هستند.
8) سن افراد از چپ به راست صعودی است.
خیابان 16 آذر به انقلاب ختم میشود!
انقلاب به آزادی میرسد!
جمهوری اسلامی و آزادی گرچه در یک امتدادند، ولی هرگز به هم نمی رسند !
جمهوری اسلامی قبل از رسیدن به آزادی تمام میشود ( تا رودکی).
ملت با رسیدن به جمهوری اسلامی تمام میشود!
سفارت انگلیس در جمهوری اسلامی است! سفارت روسیه هم از جمهوری اسلامی زیاد دور نیست!
از انقلاب مستقیم به آزادی میرسید و اگر بخواهید به جمهوری اسلامی بروید باید از آزادی دور شوید!
دانشگاه و پارک دانشجو درست در انقلاباند!
پاسداران همان سلطنت آباد سابق است، همان سمت و سو و جهت و همان شیب را دارد!!!!!!!
خیابان نبرد به پیروزی میرسد!
ابتدای پیروزی میدان شهداست!
و بالاخره برای رسیدن به فرجام از هنگام باید آغاز کرد!
کاریکلماتور نامی است که مرحوم احمد شاملو بر نوشتههای پرویز شاپور گذاشت. این کلمه ابتدا در سال ۱۳۴۷ در مجله خوشه به سردبیری شاملو به کاربرده شد و حاصل پیوند «کاریکاتور» و «کلمه» است.
به نظر شاملو، نوشتههای شاپور کاریکاتورهایی است که با کلمه بیان شدهاست
همون طوری که گفته بودم محسن چاوشی برای تولد32سالگیش آهنگ دیوار بی در رو تنظیم کرده بود و منتشر کرد
و همون طوری که قول داده بودم الان براتون لیک دانلودش رو گذاشتم
http://www.chavoshi1.com/mordad/Divare%20Bi%20Dar%20(128).mp3
امیدوارم که از اینکار خوشتون بیاد
منبع: www.chavoshi1.com
او به چه جهتی می چرخد؟
در تصویر زیر چه می بینید؟او در جهت عقربه ساعت می چرخد یا خلاف آن
اگر این خانم را در حال گردش در جهت عقربه ساعت می بینید شما از سمت راست مغز خود بهره می گیرید.
اگر این خانم را در حال گردش در جهت خلاف عقربه ساعت می بینید شما از سمت چپ مغز خود بهره می گیرید.
بعضی از مردم توانایی دیدن چرخش وی را در هر دو جهت دارند.
اگر شما بدون تعییر در چشمتان هنگام نگاه کردن قادر به سوئیچ در هر دو جهت هستید هوش شما بالاتر از ۱۶۰ است که یک نابغه به حساب می آیید.
این تصویر در دانشگاه یل آمریکا در مطالعه ای ۵ ساله بدست آمده است .
تنها ۱۴ ٪ مردم آمریکا توانایی دیدن آن را در هر دو جهت دارند.
با تشکر دوست خوبم امیر
باز هم امیر زحمت این مطلب رو کشید
محسن چاوشی تو آخرین روزهای سال 89 یعنی 25 اسفند یه کار اماده کرده بود به نام نخلای بی سر که منتشر شد
اما کمتر کسی این آهنگ رو شنید
http://www.mchavoshifans.ir/filedownload/Nakhlaye%20Bisar.mp3
میتونید دانلود کنید
گوش کردنش خالی از لطف نیست...
البته کار بعدی محسن چاوشی هم تو راه هستش
تاریخ 8مرداد یه کار جدید داره میده به نام دیوار بی در که مناسبت تولدش منتشر میکنه
اون رو هم فردا براتون لینک دانلود رو میزارم
منبع:www.chavoshi1.com
زن سومش را هم خیلی دوست داشت و به او افتخار میکرد . پیش دوستهایش اورا برای جلوه گری می برد گرچه واهمه شدیدی داشت که روزی او با مردی دیگر برود و تنهایش بگذارد
واقعیت این است که او زن دومش را هم بسیار دوست می داشت . او زنی بسیار مهربان بود که دائما نگران و مراقب مرد بود . مرد در هر مشکلی به او پناه می برد و او نیز به تاجر کمک می کرد تا گره کارش را بگشاید و از مخمصه بیرون بیاید.
اما زن اول مرد ، زنی بسیار وفادار و توانا که در حقیقت عامل اصلی ثروتمند شدن او و موفق بودنش در زندگی بود ، اصلا مورد توجه مرد نبود . با اینکه از صمیم قلب عاشق شوهرش بود اما مرد تاجر به ندرت وجود او را در خانه ای که تمام کارهایش با او بود حس می کرد و تقریبا هیچ توجهی به او نداشت.
روزی مرد احساس مریضی کرد و قبل از آنکه دیر شود فهمید که به زودی خواهد مرد. به دارایی زیاد و زندگی مرفه خود اندیشید و با خود گفت :
" من اکنون 4 زن دارم ، اما اگر بمیرم دیگر هیچ کسی را نخواهم داشت ، چه تنها و بیچاره خواهم شد !"
بنابرین تصمیم گرفت با زنانش حرف بزند و برای تنهاییش فکری بکند . اول از همه سراغ زن چهارم رفت و گفت :
" من تورا از همه بیشتر دوست دارم و از همه بیشتر به تو توجه کرده ام و انواع راحتی ها را برایت فراهم آورده ام ، حالا در برابر این همه محبت من آیا در مرگ با من همراه می شوی تا تنها نمانم؟"
زن به سرعت گفت :" هرگز" همین یک کلمه و مرد را رها کرد.
ناچاربا قلبی که به شدت شکسته بود نزد زن سوم رفت و گفت :
" من در زندگی ترا بسیار دوست داشتم آیا در این سفر همراه من خواهی آمد؟"
زن گفت :" البته که نه! زندگی در اینجا بسیار خوب است . تازه من بعد از تو می خواهم دوباره ازدواج کنم و بیشتر خوش باشم " قلب مرد یخ کرد.
مرد تاجر به زن دوم رو آورد و گفت :
" تو همیشه به من کمک کرده ای . این بار هم به کمکت نیاز شدیدی دارم شاید از همیشه بیشتر ، می توانی در مرگ همراه من باشی؟"
زن گفت :" این بار با دفعات دیگر فرق دارد . من نهایتا می توانم تا گورستان همراه جسم بی جان تو بیایم اما در مرگ ،...متاسفم!" گویی صاعقه ای به قلب مرد آتش زد.
در همین حین صدایی او را به خود آورد :
" من با تو می مانم ، هرجا که بروی" تاجر نگاهش کرد ، زن اول بود که پوست و استخوان شده بود ، انگار سوء تغذیه بیمارش کرده باشد .غم سراسر وجودش را تیره و ناخوش کرده بود و هیچ زیبایی و نشاطی برایش باقی نمانده بود . تاجر سرش را به زیر انداخت و آرام گفت :" باید آن روزهایی که می توانستم به تو توجه میکردم و مراقبت بودم ..."
در حقیقت همه ما چهار زن داریم !
الف : زن چهارم که بدن ماست . مهم نیست چقدر زمان و پول صرف زیبا کردن او بکنی وقت مرگ ، اول از همه او ترا ترک می کند.
ب: زن سوم که دارایی های ماست . هرچقدر هم برایت عزیز باشند وقتی بمیری به دست دیگران خواهد افتاد.
ج : زن دوم که خانواده و دوستان ما هستند . هر چقدر هم صمیمی و عزیز باشند ، وقت مردن نهایتا تا سر مزارت کنارت خواهند ماند.
د: زن اول که روح ماست. غالبا به آن بی توجهیم و تمام وقت خود را صرف تن و پول و دوست می کنیم . او ضامن توانمندی های ماست اما ما ضعیف و درمانده رهایش کرده ایم تا روزی که قرار است همراه ما باشد اما دیگر هیچ قدرت و توانی برایش باقی نمانده است
عشق برای همیشه از زیبایی می هراسد، با وجود این، زیبایی برای همیشه با عشق دنبال خواهد شد.
شما دل به یار خود بسپارید، اما نه برای نگهداری آن؛ زیرا تنها گرمی زندگی است که می تواند دلها را حفظ کند.
عشق زمانی که شما را می پرورد، شاخ و برگ فاسد شده را هرس می کند.