یه خاطره از فردا

یه خاطره از فردا

اگه شما هم در این مهمانی شرکت کردید من رو هم دعا کنید، فقط یادمون باشه صاحب خونه رو اذیت نکنیم
یه خاطره از فردا

یه خاطره از فردا

اگه شما هم در این مهمانی شرکت کردید من رو هم دعا کنید، فقط یادمون باشه صاحب خونه رو اذیت نکنیم

پَ نه پَ 3

تو میدون داشتن طرفو اعدام میکردن ... یارو خبرنگار خارجیه برگشته میگه: یعنى واقعا میخوان بکشنش !؟
پ نه پ برنامه نقطه جوشه تا ۱۰ دقیقه دیگه نمیره ۱۰۰ دلار بهش جایزه میدن
 
رفتم بازار به یارو میگم 20 لیتر استون میخوام ... میگه مصرف صنعتی داری؟! میگم پ نه پ دوست دخترم 1000 پاست واسه لاک انگشتاش میخوام
 
رفتم کدو تنبل بخرم میگه میخوای بخوری ؟ پ نه پ میخوام براش استاد خصوصی بگیرم زرنگ شه برم اسمشو عوض کنم

  سر جلسه امتحان می گم استاد چقد دیگه وقت داریم؟
میگه تا آخر امتحان؟
پَـــ نَ پـَـــ تا ظهور آقا امام زمان
 
منو داداشم دو قلوییم در حال قدم زدن بودیم داداشم چند متر جلوتر از من راه میرفت یارو اول داداشمو دید اومد جلوتر منو دید, رنگش پرید برگشت گفت دو قلویید گفتم:پ نه پ اجسام از آنچه در آینه می بینید به شما نزدیک تر است  
 
رفتیم عاقد اوردیم که خطبه بخونه میگه وکیلم؟؟ میگم پ ن پ اوردیمت اینجا با اون دفتر گندت کسایی که نیومدنو جلو اسمشون غیبت بزنی

پَ نه پَ 2

سر جلسه دستمو بلند کردم سئوال بپرسم استاد اومده میگه سئوال داری؟ پ نه پ می خوام ببینم از اینجا دست تکون میدم منو میبینی

 
دیشب با دوستم داشتیم حکم بازی میکردیم ... بی بی انداختم ...
میگه بی بی بازی کردی؟
پ نه پ انداختم وسط یه شوهر خوب واسش گیر بیاریم!
 
 
 رفتیم تو اتوبان.ترافیک زیادی بود.دوستم میگه صالح ,ترافیکه؟پ نه په واسه اینکه احساسه غریبی بهمون دست نده,ماشینا چسبیدن به ما

 
رفتیم پیک نیک تو جنگل گفتم می خوام برم چوب جمع کنم میگه می خوای اتیش روشن کنی پ نه پ می خوام خونه دکتر ارنست و درست کنم
 
 
رفتم آسایشگاه برای دیدن سالمندان . مسئول اونجا میگه : اومدی عیادت ؟ میگم :
پ نه پ اومدم 2 تا از این پیرمردها رو ببرم بزرگ کنم   
این داستان ادامه دارد...

پَ نه پَ

ازم میپرسه: اگه یه موقعیت بهتری برات جور شه منو ول میکنی؟ میگم: پَ نه پَ لگد به بختم میزنم بات میمونم تا تو یه موقعیت بهتر برات جور شه منو بپیچونی
 
  شب جمعه داشتم خرماخیرات میکردم ... یاروخورده میگه فاتحه بخونم؟
پَ نه پَ الهه ناز بخون
 
  رفتیم دکتر زنان دکتره میپرسه ... بچتون لگد هم میزنه
پَ نه پَ فحش خوار مادر میده !
 
رو در اتاقم علامت « ورود ممنوع » زدم. رفیقم اومده تو، میگه اینو زدی که کسی نیاد تووو؟
پَ نه پَ زدم که کسی جلو در پارک نکنه ... !
 
رفتم سوپر مارکت میگم یه نوشابه بزرگ بده ... میگه یعنی خانواده باشه ؟!
پَ نه پَ مجردم بود اشکالی نداره ... فقط محجوب باشه ... اهل نماز و روزه   
 
این داستان ادامه دارد...