(در ابتداء باید عرض کنم عکس فوق یکی از شاهکار خط فارسی هست، تمام اثر با قلم کار شده)
حلاج را که می بردند پای چوبه دار
به خواهرش گفتند بیاید برای وداع.
او هم آمد اما بدون سربند.
مردها ، همه بانگش زدند که
پس حجابت کو؟
و پاسخ داد : من جز منصور مرد دیگری نمی بینم
دکتر شریعتی میگه :
ما با سه چیز خوشبخت میشم.
۱-تجربه از دیروز
۲-استفاده از امروز
۳-امید به فردا
اما ما با سه چیز زندگیمون رو نابود میکنیم
۱-حسرت ِ دیروز
۲-اتلاف ِ امروز
۳-ترس از فردای ِنیومده!
وهمچنین یه جای دیگه میگه:
انسان بودن یعنی اینکه وقتی باکسی مشتاقانه کوهی را بالارفتی،
اما روی قله احساس کردی که از او بی نیاز شده ای
یادت نرود که آن پایین چقدر به او نیاز داشتی...
ممنون از زهره
ملانصرالدین هر روز در بازار گدایی می کرد.
مردم با نیرنگی ، حماقت او را دست می انداختند. دو سکه (یکی طلا و دیگری نقره) به او نشان می دادند ؛ اما ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب می کرد!
این داستان را در تمام منطقه پخش شد. هر روز، گروهی زن و مرد می آمدند و دو سکه به او شان می دادند و ملانصرالین همشه سکه نقره را انتخاب می کرد.
تا این که مرد مهربانی از دیدن این صحنه ناراحت شد... در گوشه ی میدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سکه به تو نشان دادند، سکه طلا را بردار! این جوری هم پول بیشتری گیرت می آید و هم دیگر دستت نمی اندازند.
ملا نصرالدین پاسخ داد: ظاهراً حق با شماست. اما اگر سکه طلا را بردارم ، دیگر پول به من نمی دهند تا ثابت کنند که من احمق تر از آنهایم . شما
نمی دانید تا به حال با این کلک چه قدر پول گیر آورده ام!
"اگر کاری که می کنی هوشمندانه باشد ، هیچ اشکالی ندارد که تو را احمق بدانند..."
با تشکر از شقایق مدیر محترم بولاگ
قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان
آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند " چه کس مرده است؟ "
چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .
قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل
کرده ام .
یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته، یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده
،یکی ذوق می کند که ترابا طلا نوشته ، یکی به خود می بالد که ترا در کوچک
ترین قطع ممکن منتشر کرده و … آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم ؟
قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و ترا می شنوند ، آن
چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند .. اگر
چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ” احسنت …! ” گویی
مسابقه نفس است …
قرآن ! من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره
صفحه ،
خواندن تو آز آخر به اول ،یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا
حفظ کرده اند ، حفظ کنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند .
خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .*آنان که وقتی ترا می خوانند چنان
حظ می کنند ، گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن
کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم
*
* قرآن را سال هاست که به آتش کشیده ایم...*
دکتر علی شریعتی،بزرگ مردی که هیچکس در زمانش چشمی برای بزرگی او نداشت
عشق برای همیشه از زیبایی می هراسد، با وجود این، زیبایی برای همیشه با عشق دنبال خواهد شد.
شما دل به یار خود بسپارید، اما نه برای نگهداری آن؛ زیرا تنها گرمی زندگی است که می تواند دلها را حفظ کند.
عشق زمانی که شما را می پرورد، شاخ و برگ فاسد شده را هرس می کند.
وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم.
دکتر علی شریعتی
با تشکر از وبلاگ سخن عشق
فقر