یه خاطره از فردا

یه خاطره از فردا

اگه شما هم در این مهمانی شرکت کردید من رو هم دعا کنید، فقط یادمون باشه صاحب خونه رو اذیت نکنیم
یه خاطره از فردا

یه خاطره از فردا

اگه شما هم در این مهمانی شرکت کردید من رو هم دعا کنید، فقط یادمون باشه صاحب خونه رو اذیت نکنیم

آگنس

آگنس ازدواج کرد و صاحب 13 تا بچه شد… وقتی که شوهرش فوت کرد، آگنس دوباره ازدواج کرد و صاحب 7 تا بچه‌ی دیگه شد…
اما دوباره شوهرش فوت کرد… ولی آگنس دوباره ازدواج کرد این بار صاحب 5 تا بچه‌ی دیگه شد…
افسوس و صد افسوس…
آگنس، این شیرزن پر کار… سرانجام دار فانی را وداع گفت…
بر بالای سر تابوت، کشیش برای آگنس طلب مغفرت و مرحمت کرد و گفت: "خداوندا… آن‌ دو سرانجام به هم رسیدند…"
در همین حال یکی از حاضرین در مراسم خاکسپاری به سمت بغل دستیش خم می‌شه و آروم ازش می‌پرسه:
"فکر می‌کنی منظور کشیش، شوهر اولش باشه؟ یا شوهر دومش؟ یا شوهرسومش؟"
بغل دستی جواب می‌ده: "فکر کنم منظورش دو تا پاهاش باشه!!!
نظرات 2 + ارسال نظر
محبوبه پنج‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 18:15 http://mzm70.blogsky.com

اگه زنده میموند دیگه اطمینان داشتم که هرگز نسل بشر منقرض نمیشه


دقیقا

مینو دوشنبه 10 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 21:01 http://suncity2000.blogsky.com

اااااووووووه ه ه ه یعنی ۲۵ تا!!!!!
وای خدای من

خیلی زیاده؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد