یه خاطره از فردا

یه خاطره از فردا

اگه شما هم در این مهمانی شرکت کردید من رو هم دعا کنید، فقط یادمون باشه صاحب خونه رو اذیت نکنیم
یه خاطره از فردا

یه خاطره از فردا

اگه شما هم در این مهمانی شرکت کردید من رو هم دعا کنید، فقط یادمون باشه صاحب خونه رو اذیت نکنیم

مارمولکِ سلیمه

 http://s3.picofile.com/file/7489363759/%D8%B3%D9%84%DB%8C%D9%85%D9%87.jpg

 
سلیمه در حال بازی با مارمولک:
سلیمه: هوی کجا فرار می کنی بیو بینُم تازه می خواستُم رو کولت بشینم سواریم بدی
مارمولک: جون ننت ولم کن خستم کردی، بذار برُم به درد خودُم بمیرُم، هی بت میگُم سلیمه مو مارمولک نیستُم خیر سرُم تمساحُم هی بم میگی مارمولک، آبرو نذاشتی برامون!
سلیمه: هوی.. باز توهم برت داشت، یادت نیس تو سوراخ انباری پیدات کردُم از بس فلافل خوردی اینقد شدی حالا می گی تمساحُم؟ بزنم دمتو دو قسمت کنُم بچا محل بت بگن ماری بی دم؟ بیو بینم کولی میخوام..هوی ماری با تونُم
مارمولک: می خوام برُم تو شط خودُمو از دستت خفه کنُم ول کُ این دُمِ بی صاحابو!!!
نظرات 3 + ارسال نظر
مینو سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:52

چقد قشنگ بود دوست عزیز

ممنوم مینو جون

Darya یکشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:25 http://quietseashore.blogsky.com

سلانم از گویش و لهجه اشون خوشم اومد...جالب بود...

سِلیمه یه دختر آبودانیِ دیگه
با زبان خودشون نوشتم که بازم حال کنی

Darya یکشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:27 http://quietseashore.blogsky.com

عکسشم جالب بود...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد