http://www.img4up.com/up2/72655454744962129358.jpg
مـردی
نصفه شب در حالی که مست بوده میاد خونه و دستش می خوره به کوزه ی سفالی
گرون قیمتی که زنش خیلی دوستش داشته، میوفته زمین و میشکنه مـرد هم همونجا
خوابش می بره...
زن اون رو می کشه کنار و همه چیو تمیز می کنه...
صبح که مـرد از خواب بیدار میشه انتظار داشت که زنش جر و بحث و شروع کنه و این کارو تا شب ادامه بده ...
مـرد در حالی که دعا می کرد که این اتفاق نیوفته میره اشپزخونه تا یه چیزی بخوره ...
که متوجه یه نامه روی در یخچال می شه که زنش براش نوشته...
زن : عشق من صبحانه ی مورد عل
اقت روی میز آمادست ...
من صبح زود باید بیدار می شدم تا برم برای ناهار مورد علاقت خرید کنم...
زود بر می گردم پیشت عشق من
دوست دارم خیلی زیاد....
مـرد که خیلی تعجب کرده بود
میره پیشه پسرش و ازش می پرسه که دیشب چه اتفاقی افتاده بود؟
پسرش می گه : دیشب وقتی مامان تو رو برد تو تخت خواب که بخوابی و شروع کرد
به اینکه لباس و کفشت رو در بیاره تو در حالی که خیلی مست بودی بهش گفتی
...
هی خانوووم ، تنهااااام بزار ، بهم دست نزن...
من ازدواج کردم...
سلام...
پست جالبی بود...
میگن مستی و راستی...
شاید همینه...
موفق باشید.........
شاید
سلام واقعا جالب بود
به این میگن عشق واقعی
damesh garm
نوشته های روی شن مهمان اولین موج دریا هستند ، اما حکاکی های روی سنگ مهمان همیشگی تاریخند ...
دوستان خوب حک شدگان روی قلبند و ماندگارانی ابدی ...