وای عجب شهری، عجب آدمکشی
پـَــ نــه پـَــ ماییم و صدها دلخوشی
پســرانش جملگی فاســد شدند...
پـَــ نــه پـَــ در کار حق وارد شدند...
دختــران اینجا دمـادم عاشـــقانــــد
پـَــ نــه پـَــ دنبال درس و کوششاند
پــهلوانــان وطــن را میکــُـشنــد...
پـَــ نــه پـَــ حلوا و حلوا میکننـد...
مجرم و دزد و فــــراری گشتــهایـــم..
پـَــ نــه پـَــ با حوریان بنشستهایم..
سهم معشوقــانِ اینجـا شد اسیــــد..
پـَــ نــه پـَــ شهزاده با اَسبش رسید..
محض خنده بوده این شعرم همین..
پـَــ نــه پـَــ پاشو بریم زندان اویـن...
با تشکر از امیر عزیز
باباشاعر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خیلی قشنگ بود وجدید دستتون دردنکنه
من که شعرش رو نگفتم
زحمت بچه ها بود...
ممنون بچه ها